مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

مریم خانم

افطاری

امروز18 تيرماه و10 ماه رمضان است وازطرف محل کار پدرمافطاري دعوت شديم ساعت7  حرکت  کرديم به من که خيليييييي خوش گذشت اما ابجي مهرسا  خيلي اذيت کرد     ...
19 تير 1393

سفريک روزه به قم

جمعه 13تيرماه بود وقتي ازخواب بيدارشديد باباگفت دوست دارم شما رو امروز براي زيارت به قم ببرم اصلا نفهميدکه ماچطوراماده شديم صبح رفتيم قم ظهرهم به جمکران رفتيم وغروب برگشتيم ...
17 تير 1393

تولد رادمان

وقتي ازمشهد برگشتيم خاله منصوره زنگ زدوماروبراي تولد رادمان دعوت کردالبته تولدرادمان دو روز گذشته بود ولي به خاطر اينکه مامشهدبوديم جشن نگرفت تامابرگشتيم ...
17 تير 1393

سپری کردن روزهای امتحان

  مريم مامان خيلي دوست داشتي بريم مسافرت ولي بامهرساکوچولوخيلي سخت بودباباقول داد بعداز امتحانات ببرمسافرت امتحانات شما تااخر  ارديبهشت طول کشيدو نگراني شمابراي گرفتن کارنامه شروع شد16خردادرسيددوتايي رفتيم براي گرفتن کارنامه ولي نمراتت اشتباه شده بودخانم بهنيا گفتندهروقت اماده شدخبرميدم  نگراني تو دوباره شروع شد 27خردادبليت داشتيم براي مشهدحرکت کرديم به طرف راه اهن که خانم بهنيا تماس گرفتن و گفتن کارنامه اماده شده ديگه اروم و قرارنداشتي بابارومجبورکردي برگرده مدرسه وقتي کارنامه رو ديديم خوشحال شديم گفتيم روزخوبي بايدداشته باشيم چون ازاول صبح خبرخوب داشتيم ...
17 تير 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مریم خانم می باشد